نوشته شده توسط : nahal

girlsmod.mihanblog.com

این اتفاق ممکن است در پی نازک کردن (حتی بعد از یک بار) یا تراشیدن ابرو (که این روزها سالن های زیبایی با انجام این کار برای عروس خانم ها، ابروهایی بدون عیب و خوش مدل نقاشی می کنند) بیفتد.
حتی اگر فقط قصد دارید ابروهایی پرپشت و قوی داشته باشید، می توانید این مطلب را بخوانید.
حتما می دانید که وظیفه اصلی ابروها، ایجاد سد است؛ سدی برای جذب رطوبت که ممکن است به شکل عرق شور و باران داخل چشم ها برود و نیز سدی در برابر تابش مستقیم نور.

لبته نقش ابروها در ارتباط برقرارکردن و بیان احساسات نیز انکارکردنی نیست.

بدون درنظرگرفتن هدف شما از تقویت و رشد مجدد ابروها، باید بدانید که اصولا رشد ابروها آهسته صورت می گیرد و ابروهای طبیعی معمولا بعد از ۶ تا ۸ هفته به اندازه اصلی خود می رسند و در طول این مدت فرد، ظاهری به شدت آشفته و نامرتب پیدا می کند!



:: بازدید از این مطلب : 1503
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

http://pix2pix.org/my_unzip/12105405113.jpg



:: بازدید از این مطلب : 1365
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه میکنم ، گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی است که با آن زندگی میکنم ، گاه یک نگاه آنچنان سنگین است که چشمانم رهایش نمیکنند ، گاه یک عشق آنقدر ماندگار است که فراموشش نمیکنم



:: بازدید از این مطلب : 1335
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد.

پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست آیا به تازگی به شما ارث رسیده است .

زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !

مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد 20 هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت 10 صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت 10 صبح برنامه ای برایش نگذارد .

روز بعد درست سر ساعت 10 صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت .
پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد .
پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر 100 هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند



:: بازدید از این مطلب : 1315
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
 
 


:: بازدید از این مطلب : 1368
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

مریلین مونرو

می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت اینشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !

اقای " اینشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است . فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

 

آلبریت اینشتین در دوران جوانی

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1600
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

در شهر كوچك پیسكو در پرو زنی سرخپوست از كوهپایه های آند با دختر كوچك خجالتی ای به بیمارستان مراجعه كرد . شكم كودك به شدت برآمده بود . زن به دكتر جرالدو لوزادو گفت كه روح شیطانی در بدن دختر نفوذ كرده ولی دكتر با معاینه لینا دختر كوچك به شدت متعجب شد زیرا دریافت كه كودك پنج ساله هشت ماهه حامله است . دكتر كودك را با خود به لیما پایتخت پرو برد و به سایر متخصصین نیز نشان داد و یك ماه در ماه مه 1939 لینا طریق سزارین كودك پسری با وزن 2.7 كیلوگرم بدنیا آورد . نام كودك را به خاطر دكتری كه به دختر كوچولو كمك كرده بود جرالدو گذاشتند . جرالدوی كوچك همیشه فكر میكرد كه لینا خواهر اوست , ده سال بعد وی دریافت كه لینا خواهرش نیست بلكه مادرش است.



:: بازدید از این مطلب : 1333
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
 
 
 
خیلی +18  x_x

عکس شب اول عروسی دو میمون...+18خفن



:: بازدید از این مطلب : 2721
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

گویند ( من نمیگم ) روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
 وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.  عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش. خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را  انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: " کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری



:: بازدید از این مطلب : 1408
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

1- همیشه نسبت به هم مؤدب باشید، این کار بسیار آسان است و در کیفیت روابط تان تفاوت چشم گیری ایجاد می کند.

 

2- زمانی که برای نخستین بار همسرتان را دیدید و عاشقش شدید را به یاد بیاورید و نامه عاشقانه‌ای برایش بنویسید و طی آن جزئیات آن خاطره را برایش بازسازی نمایید.

 

3- داخل اتومبیل همسرتان یادداشتی بگذارید که روی آن نوشته شده : «عشق توست که چرخ های دنیا را می چرخاند».

 

4- وقتی در هوای سرد با هم قدم می زنید کت تان را درآورده و بر روی شانه هایش بیندازید.

 

5- به او بگویید با تمام افرادی که تاکنون دیده اید تفاوت چشم گیری دارد. این موضوع در روابط تان تحوّل شگفت انگیزی به وجود خواهد آورد.

 

(یک زن خوب، الهام بخش مرد است. یک زن فوق العاده، نظر مرد را جلب می کند، یک زن زیبا، مرد را شیفته خود می کند. یک زن دل سوز، قلب مرد را می رباید...)

6- به پاس قدردانی از زحماتش، دستش را ببوسید.

 

7- فکر کنید که دیگر محبوب تان را نخواهید دید و پس از آن نامه عاشقانه بلندبالایی برایش بنویسید و به او بگویید او و عشقش برای شما چه معنا و جایگاهی دارد.

 

8- در کمد لباس هایش عطر بپاشید.

 

9- اگر دلتان می خواهد احساساتی برخورد کند، شما نیز با او احساساتی تر باشید.

 

10- زمان، دل های شکسته را درمان می کند!

 

11- به نقطه ضعف های همسرتان پی ببرید و زمانی که بین شما مشکلی پیش می آید، انگشت روی آنها نگذارید.

 

12- دفترچه ای از حوادث جالبی که برایتان رخ داده است درست کنید و زمانی که او نیاز به کمی تجدید روحیه و تفریح دارد آن را در اختیارش بگذارید.

 

13- همین امشب به هنگام صرف شام در دهان همسرتان لقمه بگذارید.

 

14- با او مانند یک انسان رفتار کنید نه یک شیء.

 

15- با او به عنوان مهم ترین شخصیت دنیا برخورد کنید.

 

(در صورتی که با افرادی که دوستشان دارید هم دردی کنید، آنها بیشتر مجذوب شما می شوند).

16- برای حفظ سلامتی اش از هیچ کاری دریغ نکنید.

 

17- وقتی روز بدی را پشت سر گذاشته اید سرتان را روی شانه های او بگذارید و یک دل سیر گریه کنید.

 

18- با همدیگر از فرزندانتان مراقبت کنید.

 

19- هرگاه می خواهد از خانه خارج شود تا جلوی در خانه دنبالش رفته و او را بدرقه کنید.

 

20- هرگاه یک مشاجره لفظی بین شما پیش آمد زود همه چیز را فراموش کنید.


:: بازدید از این مطلب : 1308
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()